خلاصه ی باب دوم از صفحه ی 95 – 175

در ملک نیکبخت و وصایائی که فرزندان را بوقت وفات فرمود

در قالب وصایای پادشاهی رو به موت به فرزندانش و گفت وگوی وی با فرزند ارشد خود و حکایت هایی که توسط این دو نفر برای تکمیل صحبت ارائه می شود به بیان نکات و ظرایف اخلاقی و رمز و راز زندگی موفق پرداخته شده است دقایقی همچون شکر گزاری ، بردباری ، دادگری ، ترک خودپسندی ، میانه روی بین باددستی و امساک ، شجاعت و خردمندی ، همت عالی ، یکسانی گفتار و کردار ، نیکی با دوست و دشمن ، دوری از هم نشینی بدان ، تقسیم مال به مساوات و یاری یکدیگر در مکافات ،استفاده از دوستان قدیم و توشه اندوزی برای سرای باقی از توصیه های پادشاه به فرزندان و در واقع توصیه ی نگارنده به ابنای بشر است .

حکایت هایی در خلال صحبت های پادشاه و پسر ارشدش آمده است که به شرح زیر می باشد:

داستان برزگر و مار : ( پارابل ) پیام : ذات بد نیکو نگردد.

غلام بازرگان : ( پارابل) پیام : توشه اندوزی بهر سرای باقی

آهو و موش و عقاب : ( فابل ) پیام : هرکه از کمک به دیگران سر باز زند خود به بلیه ای گرفتار آید .

مرد طامع با نوخره : ( پارابل ) پیام : نکوهش دوستی ای که به موجب چشم داشت منفعتی باشد

شهریار بابل با شهریار زاده : (فابل) پیام : مذمت خیانت در امانت و نیز توجه به این نکته که نابرابری جاه و مال بین خویشاوندان موجب تقابل و دشمنی آنها می شود .

آهنگر با مسافر : ( پارابل ) پیام : نکوهش دوستی که برای خلاصی خود از گزند دوستان را به بعد افکند .

روباه با بط : ( فابل ) پیام : دوستی که بر پایه خواهش های نفسانی باشد به راحتی از هم       می پاشد.

بازرگان با دوست دانا : ( پارابل ) پیام : دوستی ای که به سرعت و زمان اندک فراهم آید،دوست نیست و یافتن دوست واقعی سخت است .

دهقان با پسر خود : ( پارابل ) پیام : دوستانی که به خاطر جاه و مقام به تو نزدیکند .

با وفات پادشاه ، فرزندان او طبق وصیت پدر هر یک به ولایت ناحیه ای منصوب شده و بدور از دشمنی در عین وفاق زندگی کردند که به صلاح آنها و مملکت امور پیش رفت .